یادداشت حقوقی

پاسخی به پرسش‌ها درباره همدلی با مردم غزه

یادداشت اختصاصی

سخنی با دگراندیشان وطنی

پاسخی به پرسش‌ها درباره همدلی با مردم غزه

سهند ایرانمهر

در روزگاری که کودکان در غزه با شکم‌های خالی و ترس شبانه یا زیر آوار می‌میرند، هر فریادی که برای آنان بلند شود، نه نشانه‌ی ریاکاری است و نه انکار دردهای داخلی. بلکه نشان از شعور انسانی ماست؛ از همان جنسی که فلسفه اخلاق، ادبیات، دین، و حتی وجدان‌های خاموش‌شده نیز در لحظات بیداری بدان گواهی می‌دهند. با این حال، گاه کسانی در برابر این همدلی موضع می‌گیرند و با استدلال‌هایی گوناگون، همدردی با مردم غزه را به‌ظاهر بی‌اهمیت یا حتی «ضدملی» می‌دانند. در این یادداشت، به مهم‌ترین این گزاره‌ها پاسخ می‌دهم، نه برای قانع‌کردن همه، بلکه برای ایستادن بر مبنای روشن اخلاق، منطق و حقیقت.

۱. «چرا درباره رنج مردم خودت حرف نمی‌زنی؟» وقتی سخن از غزه می‌شود از موضع‌ات درباره اویغورها، اوکراینی‌ها تا سیستان و خوزستان مطرح می‌شود. پاسخ روشن است: هم زده‌ام، هم می‌زنم. و اگر کسی نزده باشد، باز هم چیزی از اهمیت فریاد برای کودکان گرسنه‌ در غزه کم نمی‌شود. در فلسفه اخلاق، یک اصل بنیادین وجود دارد: *«انسان‌دوستی انحصاری نیست»* همدردی با مردم مناطق محروم کشورمان و زندانیان و آسیب‌دیدگان ایرانی با همدردی با کودکان غزه در تضاد نیستند؛ بلکه این دو تقویت‌کننده‌ی یکدیگرند پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق معاصر، در مقاله معروفش «قحطی، وفور و اخلاق» (۱۹۷۲) نوشت: اگر بتوانیم از رنجی شدید جلوگیری کنیم، بی‌آنکه خود به رنجی مشابه دچار شویم، اخلاقاً موظفیم که چنین کنیم، فارغ از آنکه آن رنج در همسایگی ما رخ دهد یا در قاره‌ای دور. از نظر سینگر، جغرافیا نباید معیاری برای اولویت اخلاقی باشد. بنابراین، پرداختن به رنج انسانی، نه بی‌اخلاقی است و نه «فروختن هم‌وطن به سیاست خارجی». بلکه نشانه‌ی بلوغ اخلاقی انسان مدرن است.

۲. «رنج غزه چه ربطی به ما دارد؟» اگر سکوت کنیم، بر چه سیاستی مهر تایید زده‌ایم؟ اتفاقاً ربط دارد. و ربط آن، صرفاً به سیاست یا ایدئولوژی نیست. ربط دارد به این‌که ما نیز مردمی هستیم که طعم تحریم، جنگ، فقر، آوارگی و بمباران را چشیده‌ایم و آینده نیز تضمینی برای زندگی در عافیت نمی‌دهد. رنج دیگران، آینه‌ای است برای تأمل در رنج خودمان. والتر بنیامین در تزهای مشهورش درباره تاریخ می‌گوید: «هر سند تمدن، هم‌زمان سند بربریت است». وقتی تمدنی می‌کوشد رنج غزه را «بی‌ربط» جلوه دهد، ما باید آگاه باشیم که این همان روندی است که روزی رنج مردم خودمان را هم بی‌اهمیت خواهد کرد. ما اگر برای غزه نجوشیم، در فردای نه چندان دور و محتمل دفاع از شرایط ما – بر اساس منطق امروز ما – بی‌ربط است. علاوه بر این، موضع ما درباره رنج انسان‌هاست، نه نزاع‌های حکومتی یا موقعیت‌های جغرافیایی. نباید با خلط میان مردم و حکومت‌ها، قربانی را از حمایت محروم کرد.

۳. «شفقت تو ریاکارانه است چون حکومت هم همین شعار را می‌دهد.» این گزاره نیز یکی از لغزش‌های پرتکرار دوران ماست: خشم و مخالفت با حکومت‌ها، تبدیل می‌شود به بی‌اعتنایی به مظلومانِ تحت حمایت آن حکومت. اما یک اصل مهم را نباید فراموش کرد: اگر حکومتی از یک ارزش انسانی به هردلیلی – چه برای منافع ایدئولوژیک خود و چه برای ارزش انسانی – دفاع کرد، آن ارزش باطل نمی‌شود. این همان تله‌ای است که حکومت‌ها حتی اگر با هم در نزاع باشند، برای جدا کردن آزادی‌خواهان از مردم جهان می‌چینند. در حالیکه اخلاق و ارزش انسانی ما باید مستقل از بازی قدرت باشد.

۴. «انسانی که به رنج ایرانی بی‌توجه است، نمی‌تواند برای غزه دل بسوزاند.» درست است. و برعکس آن نیز صادق است: آدمی که به کودک فلسطینی بی‌توجه است، نمی‌تواند راست‌گو باشد. اگر از رنج زندانی ایرانی سخن بگوید. اخلاق، بسته‌بندی‌شده و تکه‌تکه نیست. یا به رنج انسان حساس هستیم، یا نیستیم. فردی که به هر شکل ممکن صدای رنج‌ و نابرابری در ایران بوده، اگر امروز از محاصره‌ی غزه بگوید، ادامه‌ی همان مسیر را رفته است. سکوت در برابر رنج یک انسان، حتی اگر در آن سوی مرزها باشد، سکوتی است که می‌تواند فردا علیه نزدیک‌ترین افراد ما نیز تکرار شود. این‌جا فقط غزه نیست. این‌جا مسئله‌ی دفاع از کرامت انسانی است، آن هم در روزگاری که بی‌تفاوتی، بیماری فراگیر زمانه شده است. محمود درویش، شاعر فلسطینی، می‌گوید: «ما آرزوی مرگ کسی را نداریم، ما فقط می‌خواهیم زنده بمانیم. همین». و این «زنده‌ماندن»، امروز برای کودکان و مردم غزه نیازمند صدای جهانی است. همان‌گونه که ما ایرانیان، وقتی قربانی تحریم یا تجاوز یا سرکوب می‌شویم، دوست داریم جهانیان صدای ما را بشنوند. دفاع از انسان، از هر نژاد و ملت، وظیفه‌ای انسانی است. و کسی که برای یک کودک فلسطینی اندوهگین می‌شود، نه ریاکار است، نه سیاست‌زده، نه بی‌وطن. بلکه انسان است. آدمی‌ست و شفقت.

بازگشت بە لیست

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *